ایدهی «رستاخیز» در مذهب یهودی اگرچه در آغاز تنها یک پدیدهی جانبی و محدود به دوران پس از «خروج» بود، بعدها اما با پیدایش شاخهی بابلی از درون این دین، به یکی از اصول مرکزی این مذهب و بعدتر به ستون پایهای مذهب جدید، مسیحیت، ارتقاء پیدا کرد، که دلیل آنرا بایستی در نقش محوری مشیاخ یا ماشیح بعنوان «منجی» قوم یهود جُست. ایدهی فرجامشناختی «منجی» بعدها در اسطورهی عیسی نیز تبلور پیدا کرد، در حالیکه به انجام رسیدن نهایی نجات، پس از مرگ عیسا، به «رستاخیز نهایی مسیح» واگذار شد. البته “مرگ مسیح” هم به روشهای مختلف از جمله ارتقاء عیسا به مقام خدایی – انکار شد، تا بتوان راه رو برای «ظهور دوباره»ی او باز گذاشت.
بنا بر این، این نیاز عقیدتی و آرزوی رهایی بر بستر یک ایدهی رستاخیزی – در یک دوران و در میان یک مردم مشخص – بود که ایدهی عیسا را در میان آنها و سرانجام در تاریخ جهانی جا داد.