«آرمین لنگرودی»
هر چند که حجاب امروزه به یک سمبل ایدئولوژیکی و سیاسی اسلامی تبدیل شده است و تصور این مذهب بدون آن ناممکن مینماید، ولی واقعیت این است که ما در قرآن نشانی از این «قانون» الهی و ضرورت دنبالهروی از آن را نمییابیم. مفسرین اسلامی در سراسر قرآن تنها یک آیه را برای این «وظیفهی» الهی سراغ دارند، که گویا به “الزام حجاب” نشانه دارد و آن آیه ۳۱ از سوره ۲۴ است: «وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جیوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ … »
ترجمه سُنَتی و رایج این آیه از زبان عربی اینگونه است: «و به زنان مؤمن بگو؛ که چشمان خود را به زیر افکنند و اندام تناسلی خود را بپوشانند و اینکه زیبایی (زینَت) خود را آشکار ننمایند مگر آنچه ضرورتاً آشکار است. و روی سینههای خود پارچه بیافکنند. و زیباییهای (تحریک آمیز) را تنها به همسرشان و یا پدرانشان و پدران همسرشان و … نشان دهند»
در نسخه آلمانی قرآن، «رودی پَرِت» این بخش از آیه را اینگونه ترجمه کرده است: «شال خود را روی (قسمت گلو بطرف جلو تا پایین به طرف) چاک (لباس) بکشند … [۱]» (توضیحات داخل پرانتز از پَرِت هستند). پَرِت براستی با ترجمهی این جمله و استخراج معانی مورد انتظار اسلام سنتی از آن مشکل داشته است، وگرنه توجیهی برای اینکه توضیحات (بیپایه) داخل پرانتز او از خود جمله قرآنی طولانیتر شدهاند، وجود نمیداشت!
هسته اصلی این آیه، گویا «پارچه»ای (خُمُر) است که بایستی بر روی «چاک» (جیوبهن = جیبها؟ / چاکها؟) افکنده شود. اگر ما در این ترجمههای قدیم و جدید، جملات و کلمات تکمیلی را که مفسرین و مترجمین در احادیث و یا در داخل پرانتز آوردهاند نادیده بگیریم، هیچ مفهومی از این بخش از آیه باقی نمیماند و حجاب، بعنوان سمبل «پاکی» زنان مسلمان، به یکباره بیمعنی میگردد. در اینجا مشکل اصلی برای یک خواننده بیطرف، که براحتی به آموزشهای مرسوم اسلامی گردن ننهاده و با آنها راضی نمیشود، این است، که چطور میتوان تشخیص داد که این «چاک» همان سینه است و اگر اینطور است، در چه زبانی این کلمه این معنی را میدهد؟ چگونه است که این «جیوبهن» در نهایت به «گریبان» ترجمه گردید؟
البته ترجمه این آیه تا همین حد و به همین شکل هم کمکی به برآورده کردن منظوری که مسلمانان از آن استخراج میکنند، نمیکند و فهم آن با مضمون اسلامیاش بیشتر با «بردن غذا از پشت سر و گرداندن چند باره آن به دور گردن پیش از گذاردن در دهان» شبیه است تا بیان یک فرمان ساده الهی به بندگان خود. چرا خدای مسلمانان برای فهماندن اینگون «واجبات» از یک جمله ساده، همچون «زنان بایستی چادر به سر کنند» استفاده نمیکند؟ زیرا این معنی به هیچ وجه در اصل جمله قرآنی نهفته نبوده، بلکه توسط مفسرین به زور در آن «چپانده» میشود! مقایسه کنید این فرمان را با ده فرمان منتسب به موسی همچون: دروغ نگو! آدم نَکُش! و غیره.
همانطور که گفته شد، در این آیه سخن از آن است، که زنها باید «خُمُر» را بر روی «جُيُوبِهِن» بیاندازند. همین و نه بیشتر! حال پرسش این است: این واژهها در اینجا به چه معنی آورده میشوند؟
بنا بر تفسیر طبری، «خُمُر» بایستی همان چادر و یا پوششی باشد، که برروی «سینه» (البته معنی ادعایی مورد نظر چاک و یا درز است!) انداخته میشود. از آنجا که «خُمُر» اسم جمع است، بایستی مفرد آن «خَمَر» باشد، که تنها معنی آن در عربی همان «مستی» است. ارتباط دادن «مستی» با «پوشش»، اگر ناشدنی نباشد حداقل امری دشوار است (مستی ← مهآلود؟ ← ناواضح؟ ← غیرقابل رؤیت؟ ← پوشیده؟). پیدا کردن معادل ویا احتمال دیگری بغیر از آنچه که در اینجا آورده شده، در زبان عربی برای این واژه ممکن نیست، چرا که کلمه «خُمُرِ»، که طبری در قرآن آنرا با «پارچه» یا «چادر» ترجمه میکند [۲]، در زبان عربی ـ حتی پس از گذشتن دوازده قرن از تاریخ نگارش آن ـ اساساً موجود نیست و این تنها واژه قرآنی نیست، که این سرنوشت را دارد!
اما بنا به عقیده لوکزنبرگ [۳]، این «خُمُر» یک اشتباه نوشتاری از واژه «جَمَر» آرامی است، که از علامت و نقطهگذاری غلط در زمان ترجمه قرآن از زبان آرامی کهن به عربی جدید، که این آخری در این زمان با نقطهگذاری و علائم زیر و زِبَر مجهز شده بود، نشئت گرفته است (شکل اصلی و اولیه این واژه بایستی «حمر» بوده باشد). در نواحی خاور نزدیک، و حتی سوریه امروزی، این واژ «گَمَر» تلفظ میگردید، کما اینکه این واژه در زبان عربی به صورت «قَمَر» (دور یا محیط) استفاده میشود. بسیاری از مفسران و اسلامشناسان (همچون اسلامشناس آلمانی تئودُر نولدِکِه) کاستیها و ابهامات موجود در قرآن را به همین چندگانگی «لهجه»های عربی ربط میدهند. برخلاف این نظریه، ریشه این ابهامات ـ چنانکه گفته شد ـ علاوه بر تفاوت گویشی در بین زبانهای موجود عربی، در اختلافات بین زبانهای آرامی و عربی نهفته است. از این واژه سوری مشتقات «گَمرا، گُمرا و گِمارا» به معانی تسمه، بسته و بند میآیند، که این آخری در فارسی هم به شکل «کَمَر» و به معنی «دور شکم» و یا «کمربند» استفاده میشود. به علاوه «انداختن» (“ضَرِبْنَ” در آیه) در ارتباط با «کمر» به معنی پوششی پارچهای (مانند لُنگ) است که به عنوان «بند» بر روی آنچه که در قرآن با «جُيُوبِهِن» معرفی میگردد، انداخته میشُد، تا آنچنان که در آیه آمده «اندام تناسُلی خود را بپوشانند».
در همین ارتباط این واژه دوم یعنی «جیوبهن» نیز در اینجا یک غلط املایی است، که در نتیجه نقطهگذاری غلط در جریان ترجمه (از آرامی به عربی) پدیدار گشته است. این کلمه بایستی «جنوبهن» (تصحیح نقطهگذاری و تبدیل “ی” به “ن”) و به معنی «جوانب، پهلوها، سُرین و یا نشستنگاه آدمی (لغتنامه دهخدا)» بوده باشد، که به همان بخشی از بدن، که آلات تناسلی (فُرُوجَهُنَّ در آیه) وجود دارند باز میگردد. یک دلیل مُستدل برای درستی این انگاره، همان مرسوم بودن این سُنت در بین مسیحیان آن دوران و یا باصطلاح «مسلمانان اولیه»، اعم از زن یا مرد بوده است: این دقیقاً همان ترجمه سوری از انجیل عهد عتیق (پشیطتا: ܦܫܝܛܬܐ / Pšîṭtâ) است که در آن (انجیل یوحنا ۴ ؛ ۱۳ در باب شام آخر عیسی) آمده: «او (عیسی) برخواست و لُنگی را بر دور کمر (جنوبهن) خود انداخت». در اسلام سنتی نیز این ایده (برگرفته از یک حدیث) در آغاز موجود بوده و «پوشاندن پایین تنه» با یک پاچه به دور کمر در هنگام نماز، از واجبات بحساب میآمده است [۴]. توجه داشته باشیم که شلوار یک اختراع ایرانی است، که تا قبل از سده ششم میلادی در بین یهودیان و مسیحیان ناشناخته بود. در زبان سوری یک ظربالمثل وجود دارد که همین مفهوم را به شکل طعنه ادا میکند: «یک لنگ بردار بپیچ به کمرت» (بپوشون خودت رو)!
براستی قرآن به تنهایی برای آگاهی در باره آنچه که امروزه به نام اسلام شناخته میشود، بیفایده و بیارزش است. امری که حتی خود طبری نیز به آن اعتراف دارد.: «من متعجبم از کسانی که قرآن را میخوانند ولی از تفسیر آن عاجزند! چگونه میتوان اینگونه از آن لذت برد؟ [۵]». عدم فهم اسلام مورد نظر طبری از «قرآن بدون تفسیر»، لذت «اسلامی» بودن قرآن را از بین میبرد! مثل همیشه آنچه که در قرآن (مسیحی) یافت نمیشد، میبایستی مسلمانان در روایت و تفاسیر (اسلامی) خلق میکردند: برای وجاهت دادن به این تفسیر «قرآنی» غلط، اسلام دست به دامن یک حدیث (خودساخته) میشود، که بر طبق آن، گویا به نقل از عایشه همسر جوان محمد، گفته میشود: «زمانی که این آیه (۳۱؛ ۲۴) نازل شد، زنها تکهای از دامن دور کمر خود را بریده و بر روی سر و صورت خود پیچیدند» [۶]. اینکه چرا و تا چه اندازه (؟) زنان از بلندی دامن خود کاسته تا بتوانند برای خود چادر تهیه کنند، سئوالی است، که هیچکس در آن زمان زحمت پرسیدن آنرا به خود نداد! عایشه هم دیگر لازم ندانست که توضیح دهد، بر سَرِ پاهای برهنه زنان، که در نتیجه کوتاه شدن دامن بیرون اُفتاده بود، چه آمد؟
شلختهگی و بیتوجهی به متن (مسیحی) اصلی این آیه تنها به موارد بالا محدود نمیماند. در ادامه این آیه میخوانیم: «… وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ …»
ترجمه سنتی و رایج این بخش چنین است: “و آنها (زنها) نباید پاهای خود را
- (تفسیر۱:) بر روی زمین بکوبند
- (تفسیر۲:) بر روی هم اندازند (همچنین در ترجمه آلمانی رودی پَرِت)
و بدینوسیله توجه (دیگران) را بر روی زینتهای خود جلب کنند”
همینطور که میبینیم، در اینجا تأکید بر دو واژه «ضرب» و «رجُلهن» (با خوانش: رَجُل هُنا) میباشد. «ضَرب» در اینجا اولاً به معنی «کوبیدن» و دوماً به معنی «روی هم انداختن» ترجمه گردیده است. تصور اینکه خانمها با «پایکوبی» (رقاصی؟) تلاش در جلب توجه به زیور خود میکنند، تصور بسیار بیربطی است. بعلاوه اگر ما فرضیه اسلام سنتی را در آغاز این آیه، مبنی بر دُرُست بودن امر حجاب قبول کنیم، تصور «پایکوبی» و یا «پا بر روی هم انداختن» زنان در زیر یک چادر (که بیشتر به یک کیسه شبیه است)، جهت دلرُبایی از مردان، یا بیمعنی و غیرممکن مینماید و یا به مقدار بیش از اندازهای به فانتزیهای غیرمتعارف و طنزآلود نیازمند است!
در اینجا اما برخلاف تفسیر سنتی اسلامی، «رجل» همان «خرامانه» راه رفتن بودهاست، که لازمه آن حرکت «ضربدری» پاها (ترکیب آن با «ضرب» در آیه) میباشد. برای روشن کردن این موضوع در کتاب «لِسان عربی» در توضیح واژه «عَکَسَ» چنین میخوانیم: « تَعَكَّسَ الرجلُ: مَشَى مَشْيَ الأَفْعَى (به سبک مار [خرامانه] راه رفتن) [۷] ». بنا بر این، منظور در اینجا همان «با کِرِشمه» راه رفتن بوده است، که خانمها باید از آن خودداری کرده و از این طریق از جلب توجه دیگران به زیباییهای (و نه زینت به معنی جواهرات) خود دوری نمایند. این «نَهی» قرآنی ریشه فکری خود را از انجیل «اورشلیم» دارد، امری که در بین مسیحیان نیز اکراهآور بودهاست. به علاوه باید اینجا اضافه کنیم، که حجاب ـ یا به بیان دقیقتر ـ بر سر کردن دستمال یا لَچَک برای زنها ـ در ایرانِ دوران ساسانی هم مرسوم بوده و به عنوان یک وجه تمایز زنان آبرومند از زنان خیابانی شناخته میشده است.
توجیه و قبول یک رسم متعارف اجتماعی و یا مذهبی توسط یک دین جدید و به مالکیت گرفتن آن، میتوانسته یک دلیل دیگر برای سمت دادن عمدی ترجمه و تفسیر این آیات به یک بیراهه بوده باشد. از این طریق جذب پیروان مذاهب پیشین به دین جدید راحتتر میگشت.
پاورقیها:
۱) متن ترجمه آلمانی از Rudi Paret اینگونه است:
… ihren Schal sich über den (von Halsausschnitt nach vorne heruntergehenden) Schlitz (des Kleides)
۲) طبری؛ “تفسیر القرآن”، جلد ۱۸؛ قاهره ۱۹۶۸
۳) کریستُف لوکزنبرگ نویسنده کتابِ «خوانش سُریانی- آرامی قرآن» است. او در این کتاب نشان میدهد که قرآنِ نخستین یا کُهن، که اساساً سورههای به اصطلاح مکی را در برمیگیرند، در واقع بازگویی (قرءآن: بازگویی / نقالی) انجیل در بین مسیحیان عرب بوده و به زبان سُریانی، که در آن زمان زبان دینی (خط استرانجیلی، سطرنجیلی: lingua franca) در مناطق سوریه و میانرودان بود، به نگارش درآمده است. مترجمانِ این قسمت از قرآن، به علت نداشتن تسلط بر زبان و فرهنگ سُریانی نتوانستند بخش قابل توجهی از واژهها و به همان نسبت آیهها را به درستی به زبان عربی برگردانند. در این مورد نگاه کنید به کتاب «چگونه مسلمان شدیم» نوشته نگارنده و همچنین:
Luxenberg, Christoph: Die Syro-Aramäische Lesart des Koran; 2011. Verlag Hans Schiler
۴) ابن منظور؛ “لسان العرب”؛ بیروت ۱۹۵۵؛ در توضیح کلمه «حزم» (کمربند): «… وفي الحديث: نهى أَن يصلي الرجل بغير حِزامٍ أَي من غير أَن يشُدَّ ثوبه عليه …» (نهی عبادت بدون [دستمال به دور ] کمر برای مردان …).
۵) به نقل از «محمود محمد شاکر»، در مقدمه خود بر کتاب تفسیر طبری؛ قاهره ۱۹۵۵ م. جلد یک، ص ۱۰
۶) صحیح البخاری، حدیث ۴۷۵۸ و ۴۷۵۹
۷) ابن منظور؛ “لسان العرب”؛ بیروت ۱۹۵۵