ب. بی نیاز (داریوش)
با توجه به زندگینامه های محمد و تاریخ نگاری های اسلامی، آیا محمد رسول الله بارور یا نابارور بود؟ طرح چنین پرسشی برای کسی که اساساً وجود محمد را از منظر تاریخی رد کرده است بسیار ساده است ولی طرح چنین پرسشی برای افراد باورمند [مؤمن] یک کفر بزرگ است به همین دلیل، هیچگاه چنین پرسشی در ذهن آنها خطور نخواهد کرد.
طبق تاریخنگاری اسلامی زنان رسمی و آزادۀ محمد عبارت بودند از:
۱ـ حضرت خدیجه بنت خویلد؛ ۲ـ سوده بنت زمعه؛ ۳ـ عایشه بنت ابیبکر؛ ۴ـ حفصه بنت عمر؛ ۵ـ زینب بنت خزیمه (ام المساکین)؛ ۶ـ اُمسلمه (هند) بنت بنت أبیاُمیه؛ ۷ـ زینب بنت حجش؛ ۸ ـ اُمجیبه (رمله) بنت أبیسفیان؛ ۹ـ جویریه بنت الحارث؛ ۱۰ـ میمونه بنت الحارث؛ ۱۱ـ صفیه بنت حی.
البته باز طبق تاریخنگاری اسلامی محمد ده زن دیگر که کنیز (برده) بودند به همسری انتخاب کرده بود که عبارت بودند از:
۱ـ عالیه بنت ظبیان؛ ۲ـ اسماء (اُمیه) بنت نعمان؛ ۳ـ المستعیذه (یا اُمیه یا فاطمه یا ملیکه یا بنت ضحاک، نامهای متفاوتی که از این زن آمده است)؛ ۴ـ الغفاریة؛ ۵ ـ اُمشریک؛ ۶ـ اسما بنت صلت؛ ۷ـ لیلی بنت خطیم انصاری؛ ۸ـ ماریه قبطیه (از کنیزکان و مادر حضرت ابراهیم ابن محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم؛ ۹ـ ریحانه بنت عمر (از کنیزکان)؛ ۱۰ـ قرظیه.
همانگونه که خواننده میبیند محمد با بیش از 21 زن رابطه جنسی داشت. و البته خواننده میداند که در آن زمان روشهای نامطمئن جلوگیری از بارداری وجود داشته ولی قرض ضدبارداری وجود نداشت. تازه مردان هر چه بیشتر فرزند می داشتند مردانگیشان بیشتر و چشمگیرتر می بود و به همین دلیل مردان تلاش میکردند تا آنجا که میتوانند همسر / همسرانشان را باردار کنند تا به جهانیان نشان بدهند که چقدر مرد هستند.
بگذریم! براستی چند فرزند به محمد نسبت میدهند؟ تاریخنگاری اسلامی از شش فرزند نام میبرد: ۱ـ رقیه؛ ۲ـ زینب؛ ۳ـ اُمکلثوم؛ ۴ـ فاطمه ۵ـ قاسم، ۶ـ عبدالله که گویا اینها، محصولِ مشترک محمد و خدیجه بوده. و فرزند دیگر محمد «ابراهیم» نام دارد که محصول مشترکِ محمد و ماریه است که خیلی زود هم مُرد، مانند مابقی فرزندان محمد البته بجز فاطمه.
طبق تاریخنگاری اسلامی وقتی محمد با خدیجه ازدواج کرد، خدیجه 40 ساله و محمد 25 ساله بوده. در اینجا ما با یک مشکل بیولوژیکی بزرگ روبرو هستیم! [البته در همان زمانی که برای محمد زندگینامه مینوشتند هم متوجه شدند]. مشکل بیولوژیکی اینجاست که دختران در مناطق گرم، مانند خوزستان خودمان، در سنِ نُه ده سالگی پریود میشوند و به اصطلاح مسلمانان به سن تکلیف میرسند. در حالی که در مناطق سرد مانند اروپا دختران در سن دوازده سیزده سالگی وارد سن «تکلیف» میشوند. این بدین معناست که زنان در مناطق گرم زودتر وارد یائسگی میشوند. چهل ساله عملاً برای بچهدار شدن «پیر» است [حتا در این زمانۀ پر از فناوری و علم زنانی که می خواهند در 37 یا 38 سالگی صاحب فرزند بشوند باید تحت مراقبت شدید پزشکی قرار گیرند]، یعنی حتا اگر این زن یائسه نشده باشد باردار شدنش در آن زمان عملاً ناشدنی است. به همین دلیل، شیعیان میگویند که محمد فقط پدر بیولوژیکی فاطمه بوده و سه دختر دیگر، از شوهر سابق خدیجه هستند.
ولی تاریخنگاری اهل تسنن و شیعه عملاً به یک نتیجه میرسند، چون به گونهای همۀ فرزندانِ محمد را جوانمرگ میکنند، طبعاً بدون نوه و نتیجه و نبیره. و فقط فاطمه میماند. که اگر کسی داستانهای مربوط به فاطمه را خوانده باشد متوجه میشود که فاطمه همان مریم مجدلیه است.
حال ما فرض را بر این بگذاریم که محمد میتوانست صاحب فرزند شود و همۀ فرزندان خدیجه توسط اسپرم خود محمد تولید شدهاند، حالا این پرسش طرح میشود که چرا محمد از هیچ زن دیگرش صاحب فرزند نشد؟ 21 زن جوان در اختیارش بود و طبق داستانهای اسلامی، محمد «مردی با قوۀ باء» سُترگ بود. اگر مردانگی محمد این چنین بزرگ بود که میتوانست 21 زن را ارضا کند، پس چرا فرزندی از آن زنان مستند نشده است؟ بنابراین، یا محمد گرایش جنسی دیگری داشته یا اساساً محمد نابارور (impotent) بود. اگر نابارور باشد آنگاه او هیچ فرزندی نمیتوانست داشته باشد و فاطمه هم دخترش نبود. اگر توانایی باروری داشت حتماً میباید از زنان دیگرش هم فرزند میداشت. میان این دو نقطه، میدانِ بازی بسیار تنگی داریم! تاریخ نگاران اسلامی هنگام نوشتن زندگینامه محمد و تاریخ اسلام به نکات اساسی فراوانی توجه نکردند و به همین دلیل این تاریخ رستگاری سرشار از تناقض است.
محمد، یک شخصیت تاریخی نیست، محمد، همان عیسا مسیح است البته با تعریفی که آریوس (260-327 میلادی) از وی کرده است و نه کلیسای کاتولیک. در واقع مبنای خداشناسی / مسیح شناسیِ «اسلام» همان مسیحیت آریوس است (آریانیسم). شاید بد نباشد در نوشته بعدی نشان داده شود که چرا اسلام در گوهر خودش بر مبنای آرای آریوس بنا شده است.