ب.بی نیاز (داریوش)
پس از مطالعه کتاب «جغرافیای قرآن» اثر دن گیبسون بر آن شدم که ادعاهای این پژوهشگر را راستیآزمایی کنم. دن گیبسون بارها تکرار کرده بود که در هیچ نقشه جغرافیایی تا 200 سال پس از هجرت نامی از مکه روی نقشهها ندیده است.
ماهها در پی راستیآزمایی اظهارات گیبسون بودم و میتوانم با قطعیت نزدیک به مطلق بگویم که ادعاهای او دربارۀ این که نامی از مکه در نقشههای جغرافیایی وجود نداشت درست است، چه رسد به این که یک مرکز تجاری بوده باشد!
نه تنها نقشهها باستان کهن و متأخر نام مکه را به ثبت نرساندند بلکه بررسی دهها نامه، رسید، قبض، سند خرید یا فروش مربوط به سالهای میان 580 تا 620 میلادی به زبانهای سریانی، یونانی، لاتینی، چینی از بازرگانانی که در این منطقه تجارت میکردند – ابتدا تجارت کُندر و سپس تجارت چرم و أقلام دیگر- هیچ نامی از «مکه» برده نشده است، نام یثرب و طائف چند بار در این اسناد و مدارک دیده شد ولی هیچ رد و نشانی از مکه در این اسناد پیدا نشد.
باری، نقشههای فراوانی از جهان باستان و باستان متأخر که راههای تجاری و مراکز تجاری نشان میدهند، چه به صورت دیجیتال و چه آنالوگ، مشاهده کردم و خبری از مکه نیافتم.
از سوی دیگر، سکهشناسی نیز، نبود شهری به نام مکه را تأیید میکند. نخستین بار که به نام «مکه» سکه زده شد در سال 201 پس از قدرتگیری عربهاست [به اصطلاح مسلمانان پس از سال «هجری»]. خوب توجه شود، میگویند مکه خاستگاه اسلام بوده ولی دویست سال بعد برایش سکه میزنند. حالا چرا 200 سال بعد؟ زیرا اساساً مکانی به نام مکه وجود نداشت. در سال 203 یعنی دو سال پس از زدن سکه نخست، یک سکه نقرهای دیگر به نام مکه زده شد.
میتوان گفت که خلفای عباسی مکه را حدود چند سال پیش از سال 200 عربها به عنوان مرکز مسلمانان اعلام کردند.
نخستین کسانی که علیه این مکان جدید، مکه، به عنوان مکان مقدس، به مخالفت برخاستند قرمطیان بودند. همان طور که خوانندگان میدانند قرمطیان در سال 317 هجری برابر با 11 ژانویه 930 میلادی به مکه حمله میکنند و سنگ سیاه قطعه قطعه میکنند، با خود میبرند و پس از بیست سال با میانجیگری فاطمیون مصر و گرفتن پول هنگفتی از خلیفه عباسی سنگ را – که دیگر قطعه قطعه شده بود- پس میدهند.
پس ما در اینجا سه مبنای بسیار قوی و غیرقابل انکار داریم که بگوییم، مکانی به نام مکه تا پیش از سال 200 وجود نداشت: 1) نبود نام مکه بر نقشههای باستان متأخر و نبودِ نام مکه در اسناد و مدارک تجاری بازرگانانی که در آن منطقه رفت و شد داشتند، 2) سکهشناسی میگوید که کهنترین سکه به نام مکه در سال 201 بوده یعنی تا آن زمان وجود نداشته که برای به اصطلاح خاستگاه اسلام سکهای زده شود، 3) حمله قرمطیان به مکه که حاضر نبودند زیر بار این «کفر» بروند.
زمانی که برای اسلام مشغول نوشتن یک تاریخ بودند، همۀ نویسندگان اسلامی مانند ابن هشام، واقدی، ابن سعد و طبری تصورش را هم نمیکردند که روزی در آیندۀ دور این پرسش طرح شود که چرا نام مکه به عنوان یک مرکز تجاری بر روی نقشههای تجاری نیست. تاریخنگاری اسلامی که مورد پذیرش همه قرار گرفته بود، باعث شد که برای سدهها به فکر کسی خطور نکند که اساساً بخواهد وجود یا ناوجود تاریخی مکه را زیر علامت پرسش ببرد.
اگر چنین باشد که مکهای وجود نداشته آن گاه به راستی هزاران روایت و حدیث از تاریخنگاران اسلامی چه میشود؟ آنگاه چگونه میتوان مهاجرت محمد از مکه به مدینه [یثرب] را توجیه کرد؟ تکلیف تاریخ اسلامی که بنیاد آن بر مکه است چه میشود؟ این بر خوانندگان است که از نمایندگان تاریخنگاری سنتی بپرسند چرا مکه بر نقشهها وجود نداشت؟ مگر تاریخنگاری اسلامی نمیگوید که «مکه یک مرکز تجاری مهم و بااهمیت» بوده است؟ پس چرا نام این مکان مانند دهها مکان دیگر – که بر سر راههای تجاری بودند و یا مرکز تجاری بودند – نامشان آمده، فقط نام مکه نیامده است؟
در زیر دو کتاب مرجع اطلس را به دوستان معرفی میکنم که میتوان به آنها مراجعه کرد:
No. 1) „Historischer Atlas der antiken Welt“, – Der neue Pauly Sonderausgabe, Verlag J. B. Metzler Stuttgart. Weimar
(Anne-Maria Wittke / Eckart Olshausen / Richard Szydlak)
No. 2) Der Grosse Atlas zur Weltgeschichte – Brockhaus
دو تصویر زیر از مرجع «شماره 1» است:
همانگونه که مشاهده میکنید، راه تجاری از بندر لویکه کومه (در شمال غرب عربستان) به یثرب [مدینه بعدی]، ددن، پترا و اشکلون و … [زمان: تا سده یک پیش از میلاد] و زمان تصویر شماره دو به سده 2 پس از میلاد برمیگردد. در هیچ کدام از آنها «مکه» نیامده است. ولی یثرب یک شهر تاریخی بوده و بر سر راه بازرگانی قرار داشت.
«در همین جا از همه دوستان و خوانندگان خواهشمندم اگر با نقشه ای تاریخی برخورد کردند که مکه را به عنوان یک مرکز تجاری نشان میدهد خیلی خوشحال خواهم شد که آن منبع را به من معرفی کنند، زیرا بحث در مرتبه نخست بر سر یافتن حقیقت است. با سپاس فراوان»